5 الگوی اثربخشی در سازمان
5 الگوی اثربخشی در سازمان
1⃣الگوی هدف:
بهطورکلی، مدل هدف(نیل به هدف)، اثربخشی را بهعنوان تحقق کامل یا حداقل بخشی از اهداف سازمان تعریف میکند. مدل سنّتی اثربخشی، متّکی بر نوعی از سازمان بهعنوان مجموعهای از اجزایی است که گرایش به رسیدن به اهداف دارند. در این دیدگاه یا مدل، اثربخشی بهعنوان رسیدن یا حصول به پیامدهای سازمانی تعریف میشود. در این مدل، تمرکز بهطور زیادی بر رسیدن به اهداف و مقاصد است. هدفهای عملی ازجمله هدفهای مهمی هستند که در این روش موردتوجه قرار میگیرند. اگر سعی شود از هدفهای عملی(و نه هدفهای رسمی) استفاده شود، نتایج بسیار بهتری بدست خواهد آمد. معمولاً هدفهای رسمی بهصورت تجریدی و انتزاعی هستند و سنجش یا اندازهگیری آنها مشکل است. هدفهای عملی نشاندهنده فعالیتهایی هستند که سازمان واقعاً آنها را انجام میدهد. در سازمانهای تجاری برای سنجش اثربخشی در سازمان از روش مبتنی بر تأمین هدف یا نیل به هدف استفاده میشود؛ زیرا میتوان هدفهای تولیدی شرکت را بهآسانی اندازهگیری کرد. معمولاً سازمانها عملکرد خود را برحسب سودآوری، رشد، سهم بازار و بازده سرمایهگذاری اندازهگیری میکنند. بنابراین باید گفت، این رویکرد متداولترین معیار ارزیابی اثربخشی در سازمان است و اثربخشی سازمانی را عمدتاً با نیل به یک یا چند هدف ویژه تعریف میکند و بهطور گسترده در اکثر سازمانها مورداستفاده قرار میگیرد. تمرکز این مدل بر برون دادهاست. کارکنان در این رویکرد به دنبال بهرهوری، کارایی و سودآوری هستند.2⃣الگوی سیستمی:
مدل سیستمی درحالیکه اهمیت اهداف را نادیده نمیگیرد، بر ابزارهای موردنیاز برای رسیدن به اهداف خاص، کسب منابع و فرآیندها تمرکز دارد. در این مدل، مفهوم سازمان در دیدگاه سیستم باز ریشه دارد؛ که دروندادها به فرآیندها تبدیل(درونداد به برونداد) شده و بروندادها بهعنوان بخشی از یک کل نگریسته میشوند، نه بهعنوان متغیرهای مستقل. رویکرد سیستمی نسبت به اثربخشی چنین اظهار میدارد که سازمانها متشکل از قسمتهای فرعی مرتبط به هم هستند. اگر قسمتی از این سیستم ضعیف عمل کند، اثر عملکرد ضعیف آن، بر عملکرد کل سیستم مؤثر واقع میشود. اثربخشی، مستلزم آگاهی و تعاملات مؤثر با عوامل محیطی است. مدیریت نمیتواند روابط حسنه خود را با مشتریان، عرضهکنندگان مواد اولیه، مؤسسات و نهادهای دولتی، اتحادیهها و عوامل مشابه که قدرت مخدوش نمودن عملیات باثبات سازمان را دارا هستند، نادیده بگیرد. بهطور خلاصه، در این رویکرد سازمان باید توانایی کسب دروندادها را داشته باشد. رویکرد سیستم منبع بر معیارهایی تأکید دارد که بقاء طولانیمدت سازمان را افزایش خواهد داد. نظیر توانایی رهبری دانش، هوش سازمانی و اثربخشی سازمانی سازمان در کسب منابع، نگهداری از محیط داخلی خود بهعنوان یک سازمان اجتماعی و تعادل موفق با محیط خارجی.3⃣الگوی ذینفعان استراتژیک:
ذینفعان استراتژیک بهعنوان گروهی از افراد تعریف میشوند که نفعی در سازمان دارند. بهطور ویژهتر، عوامل استراتژیک میتوانند با در نظر گرفتن افرادی که بهطور قانونی برای سازمان فعالیت میکنند(کارکنان، مشاوران، نمایندگان، اعضای هیئتمدیره و غیره) و افرادی که کاملاً بیرون سازمان هستند و برای خودشان کار میکنند و یا بر اقدامات اعضای سازمان تأثیر میگذارند یا از آنها تأثیر میپذیرند، تعریف نمایند. این مدل، با اضافه کردن انتظارات گروههای ذینفع قوی مختلف که تحت تأثیر سازمان قرار دارند، حیطه دو مدل قبلی را توسعه و گسترش میدهد. بنابراین، سازمان بهعنوان مجموعهای از عوامل درونی و بیرونی نگریسته میشود که در مورد مجموعه پیچیدهای از موانع و اهداف ،مذاکره و توافق میکنند. در این مدل، مالکان، کارکنان، مشتریان، تهیهکنندگان، اعتباردهندگان، جامعه و دولت، گروههای ذینفعی هستند که باید بهمنظور تضمین اثربخشی و بقای سازمان راضی شوند. رویکرد ذینفعان استراتژیک چنین فرض میکند که مدیران، مجموعه اهدافی را دنبال میکنند که این مجموعه اهداف انتخابی، خواستههای همه ذینفعانی که منابع موردنیاز جهت بقای سازمان را کنترل میکنند، در بردارد. هیچکدام از اهدافی که مدیران انتخاب میکنند عاری از ارزش نیستند. خواه این اهداف بهطور دقیق تعیین شوند یا بهطور ضمنی، به منافع برخی از ذینفعها نسبت به برخی دیگر، توجه بیشتری معطوف خواهند داشت. مدیران باید با تعیین ذینفعهای کلیدی و مؤثر بر بقای سازمان و قدرت نسبی هرکدام و همچنین با توجه به انتظارات هریک از آنها از سازمان، سعی در برآورده نمودن نیازهای آنان نماید.4⃣الگوی ارزشهای رقابتی:
رویکرد ارزشهای رقابتی با این فرض شروع میشود که برای ارزیابی اثربخشی سازمانی، بهترین معیار وجود ندارد. مفهوم اثربخشی در سازمان، فینفسه مفهومی ذهنی است و اهدافی که یک ارزیابی انتخاب میکند، متکی به ارزشهای شخصی، ترجیحات و منافع فردی است. این رویکرد، استدلال میکند که عناصر مشترکی وجود دارند که در هر فهرستی از معیارهای اثربخشی قرارگرفته و میتوانند بهگونهای باهم ترکیبشده و مجموعهای از ارزشهای رقابتی را ایجاد کنند. هرکدام از این مجموعه ارزشها، مدل اثربخشی منحصربهفرد را تعریف میکند.5⃣الگوی عدم اثربخشی:
این مدل، با تمرکز بر عواملی که از عملکرد موفق سازمان جلوگیری میکنند و با نگریستن به سازمان، بهعنوان مجموعهای از مشکلات و خطاها یک دیدگاه متفاوتی ارائه میکند. فرض اصلی و پایهای این مدل این است که سادهتر، درستتر و سودمندتر است؛ که بیشتر، مشکلات و نقصها(عدم اثربخشی) را باید مشخص کنیم تا معیار شایستگیها را(اثربخشی). بنابراین، اثربخشی سازمانی بهعنوان نبود عوامل عدم اثربخشی تعریفشده است(زمردیان، 1385). الگوی اثربخشی سازمانی پارسونز: مدل پارسونز(1969) شامل چهار ویژگی هست: انطباق= نوآوری ،یعنی تحصیل منابع کافی که به معنی افزایش توان یادگیری کارکنان است. نیل به هدف(تحقق هدف)= تعهد سازمانی ، یعنی هدفگذاری و اجرای آن . انسجام(یکپارچگی و یگانگی)= رضایت شغلی ، یعنی ایجاد و حفظ همکاری و هماهنگی بین واحدهای فرعی سیستم تداوم و حفظ الگوهای فرهنگی=سلامت سازمانی که به معنای ایجاد، حفظ و انتقال فرهنگ و ارزشهای خاص سیستم است. اولین دیدگاهی که راجع به اثربخشی در سازمان ارائه گردید، بسیار ساده بود. در این دیدگاه اثربخشی بهعنوان میزان یا حدی که یک سازمان اهدافش را محقق میسازد تعریفشده بود. اما با گسترش علم مدیریت و سازمان محدودیت این تعریف روشنتر گردید. اگر فرد هدفی را که بیشتر محققان سازمانی بر آن اتفاقنظر دارند و شرط ضروری برای موفقیت یک سازمان محسوب میشود مدنظر قرار دهد، آنوقت نقطه نظرات روشنتر میگردد، آن هدف، بقاست. اگر سازمان به انجام فعالیتهایی مشغول است به علت آن است که حیاتش را تداوم بخشد. بقاء ارزیابی از تکامل حیات و یا پدیده مرگ است و سازمانها دقیقاً شبیــــه انسانها نمیمیرند. درواقع بیشتر سازمانها نمیمیرند، آنها تجدید ساختار میشوند، گاهی به ادغام با دیگر سازمانها روی میآورند، یا کلاً به حوزه فعالیت جدیدی وارد میشوند و یا در قالب سازمان دیگری شکل میگیرند و این خود تشخیص معادله بقاء را دشوار میسازد. بعلاوه سادهلوحانه است که چنین فرض شود سازمانهایی که اثربخش نیستند به دنبال بقاء نیستند یا فرض شود سازمانهایی که اثربخش هستند عمداً در پی بقاء نیستند. تعداد معدودی از تحقیقات صورت گرفته پیرامون اثربخشی از معیارهای چندگانه استفاده کردهاند و خود معیارها نیز از مقیاسهای عمومی نظیر کیفیت، روحیه و معیارهای تخصصی نظیر نرخهای حوادث و میزان غیبت در کار تشکیلشدهاند و این امر باعث گردیده که اثربخشی برای افراد مختلف معانی مختلفی پیدا کند. محققانی که از معیارهای چندگانه استفاده کردهاند به این مهم پی بردهاند که چون سازمانها ممکن است بر اساس عوامل مختلف و مستقل از هم اثربخش یا غیر اثربخش باشند، لذا نمیتوان برای اثربخشی در سازمان تعریف واحد و عملیاتی ارائه داد. این باور که اثربخشی به تعریف درنمیآید بهطور وسیعی موردقبول واقع گردیده است. گروه مشاوران سرآمد کسبوکار (BCG)- ارسال شده توسط Elham
- در 14 ژانویه 2020
- 0 نظرات
- برچست ها: اثر بخشی, الگوهای اثر بخشی سازمان, گروه مشاوران سرآمد کسب و کار (BCG), مشاوران سرآمد BCG
0 Comments