961405

مدیر خوب در سازمان کیست؟

مدیر خوب در سازمان کیست؟

مدیر خوب کسی است که: فکر می‌کند، پیش‌بینی و برنامه‌ریزی می‌کند و پیش از وقوع حوادث اقدام می‌نماید . تصمیم‌گیری ؛ مردم عموماً تصور می‌کنند که مدیر خوب کسی است که سریع تصمیم می‌گیرد، اما این طرز تلقی سطحی است. در بعضی از سازمان‌ها، بحران‌ها و شرایط اضطراری که تصمیم‌گیری فوری را ایجاب می‌کند از امور عادی هستند، اما این نشان‌دهنده‌ی ضعف مدیریت است. در موسسه ای که خوب سازمان‌یافته باشد کارها قبلاً به‌طور دقیق برنامه‌ریزی می‌شوند، به‌نحوی‌که موارد اضطراری به‌ندرت پیش می‌آید . ظاهر و باطن؛ فالت بسیار خردمندانه اظهارنظر کرده است که مهارت‌های مدیر در ظاهر او هویدا نیست. مدیر خوب مانند یک کوه یخ است . مهارت‌ها و توانایی‌هایش بلافاصله دیده نمی‌شوند و او بایستی صاحب بسیاری صفات نهفته باشد، از قبیل قضاوت درست، دوراندیشی، آدم‌شناسی، شجاعت و خونسردی و این‌ها صفاتی هستند که فوراً در برخورد اول آشکار نمی‌شوند. قضاوت مستقل؛ رهبر نظریه‌های مشورتی تخصصی از بسیاری از واحدهای سازمان دریافت می‌کند، اما متخصصین ممکن است بین خودشان توافق نداشته باشند و اینکه توصیه هاشان وضعیت را به‌طورکلی در نظر نمی‌گیرد ،به‌عنوان‌مثال ، یک مهندس بررسی کار ممکن است توصیه کند که یک کارگر باید دو ماشین خودکار را اداره کند، اما این پیشنهاد ممکن است به اختلال کارگری شدیدی که احتمالاً او کاملاً از آن آگاه نبوده است، منجر  گردد. بنابراین، رهبر به نظر تمام متخصصین گوش می‌دهد،بااینکه در مورد مسائل مستقلاً قضاوت می‌کند . میدان دید؛ رهبر خوب میدان دید، سازمان را گسترش می‌دهد. او نیروی محرک تازه‌ای به سازمان القاء می‌کند. مرد بزرگی که هم مهندس بود و هم اهل سیاست، گفته است : اگر کار تو این باشد که گذرگاهی را جارو کنی، به یاد داشته باش که موظفی آن را چنان جارو کنی که به‌صورت پاکیزه‌ترین گذرگاه دنیا درآید. رهبر چنین روحیه‌ای را به سازمان تلقین می‌کند و گسترش می‌دهد . تعامل نیروها؛ رهبر خوب روابط متقابل نیروهای گوناگون را که در موسسه تأثیر می‌کند، درک می‌نماید. او در برابر نیازمندی‌های در حال تغییر بازار، حساس است . بایستی بداند که چگونه موقعیت موسسه را در بازار حفظ و تقویت کند. باید کاربرد تکنولوژی جدید یعنی ماشین‌های نو، فرآیند و مواد را بفهمد. باید در مقابل احوال کارکنان، آرزوها و شکایاتشان پاسخگو باشد. محیط کسب‌وکار پیچیده و پیوسته در حال تغییر است. رهبر باید بتواند بین عناصر مختلفی که در امور بنگاه دخالت دارند، به‌گونه‌ای هماهنگ و مؤثر همبستگی ایجاد کند، به‌عنوان‌مثال ، ممکن است لازم باشد که فرآیند جدیدی به‌منظور بهبود موقعیت بنگاه در بازار معرفی شود، اما این کار ممکن است با مخالفت کارکنان روبرو شود. رهبر باید بداند که چگونه این تضادها را حل‌وفصل کند و باید بتواند برای کارکنان توضیح دهد که روش جدید مثلاً به نفع آن‌هاست . یکپارچگی ؛ در یک موسسه متخصصین وجود دارند، از قبیل؛ متخصصین امور بازاریابی، مهندسان تولید، حسابداران قیمت تمام‌شده و کارشناسان که دانش تخصصی را باهدف سازمان درک کند رهبری ؛ فالت نظریه جدیدی درباره رهبری ارائه کرده است. تصور عموم چنین است که رهبر کسی است که روحیه تهاجمی دارد و بر سازمان و رئیس‌های سازمان تسلط می‌یابد، این نظریه سطحی است . برای رهبر، صمیمی بودن مهم‌تر از داشتن روحیه تهاجمی است. اینک در یک نظر اجمالی ببینیم که فالت، ویژگی‌های یک رهبر خوب را چگونه توصیف می‌کند . برانگیختن؛ وظیفه اصلی رهبر برانگیختن است . به این معنی که پیرامونش را برانگیزد تا حداکثر توانایی‌های خودشان را بروز دهند و هر کس استعدادی دارد، توانایی‌ها یا استعدادهای بالقوه دارد که می‌توانند رشد کنند. رهبر کاری می‌کند که این توانایی رشد کند و در خدمت سازمان قرار بگیرد. رهبر مانند یک معلم خوب است، او زیردستانش را راهنمایی می‌کند و الهام می‌بخشد، لذا کارکنان مشتاقانه با او کار می‌کنند .   گروه مشاوران سرآمد کسب و کار (BCG)

                              مدیر خوب