961405

فرهنگ سازمانی یا رهبری

نگاه سازمانی به سؤال مرغ یا تخم‌ مرغ

یک سؤال قدیمی: کدام اول به وجود آمده است؟ مرغ یا تخم‌ مرغ؟ نظر شما چیست؟

فرهنگ، رهبری و استراتژی

گروه مشاوران دیلویت، این سؤال را به نسخه ­ای مدرن ­تر تبدیل کرده است: “ که فرهنگ برون داد رهبری است یا رهبری برون داد فرهنگ است؟ ” یک گام جلوتر می‌رویم، اگر رهبر یک سازمان، یک تخم‌مرغ “فاسد” باشد، چه هزینه‌ای برای فرهنگ سازمان در پی خواهد داشت؟

فرهنگ سیستمی متشکل از ارزش‌ها، باورها و رفتارهایی است که نحوه انجام کار واقعی در یک سازمان را شکل می‌دهد. وقتی فرهنگ‌سازمانی با استراتژی کسب‌وکار همسو باشد، نیروی کار به‌گونه‌ای عمل و رفتار می‌کند که حامی دستیابی به اهداف تجاری باشد. این حمایت، وظیفه رهبر سازمان است که از طریق اقدامات و تصمیمات خود با توجه به ارزش‌ها و باورهای فرهنگ سازمان صورت می‌پذیرد که به‌نوبه خود، اجرای استراتژی را امکان‌پذیر می­ نماید.

فرهنگ، رهبری و استراتژی سه‌قطبی هستند که باهم سازمان را درجهت تعالی هدایت می‌کنند و همسو بودن آن‌ها  برای یک ارتباط کاری مؤثر ضروری است.

بهای رهبری ضعیف

زمانی که رهبری توانائی ارائه و ایجاد تعادل در مؤلفه‌های حیاتی نقش خود را نداشته باشد، چه هزینه‌ای به بار خواهد آورد؟ رهبری که با ارزش‌های سازمان همسو نباشد، بر اساس ارزش‌های سازمان عمل‌نکرده و حامی آن نیز نخواهد بود. این رهبران با تنش‌هایی مواجه خواهند شد که بر توانایی آن‌ها درجهت هدایت دستاوردهای تأثیر می گذارد. رهبری ضعیف می‌تواند با تقویت ارزش‌ها، رفتارها و نگرش‌های نادرست، تداخلاتی ایجاد کند که با شکل‌گیری فرهنگ سمی، باعث ایجاد ناهماهنگی بین پیکره سازمان و نحوه عملکرد واقعی آن می‌شود.

مطالعات انجام‌شده در زمینه رهبری توسط دیلویت، با برآورد تأثیر رهبری مؤثر، نشان داد که کیفیت رهبری پیشرفته تأثیر قابل‌توجهی بر نظرات تحلیلگران در مورد موفقیت شرکت‌ها دارد. به‌عنوان‌مثال نتایج نشان داده است که به‌طور میانگین، حق بیمه حقوق صاحبان سهام برای سازمان‌هایی با رهبری مؤثر حدوداً 15 درصد است ولی این عدد برای سازمان‌هایی با رهبری ناکارآمد تا 19 درصد افزایش می­ یابد.

این نتایج یک نقل‌قول قدیمی را یادآور می‌شود : هر روزه رهبران هستند که سازمان‌ها را ساخته و یا ویران می‌کنند. رهبری و فرهنگ مواضع متقابلی هستند که در صورت هماهنگی می‌توانند مزیت رقابتی را در یک سازمان ایجاد کنند.

سه حوزه کلیدی که در  “تلاقی بین رهبری و فرهنگ سازمانی” بسیار هم مهم هستند، به شرح زیر می باشند:

1 – یک رهبر باید با فرهنگ و الگوسازی رفتارهای مطلوب سازگار باشد.
فرهنگ یک سازمان همیشه “درست” نیست و رویکرد یک رهبر نیز قطعاً خطاناپذیر نیست لذا درنهایت، الگوی رهبر، کیفیت سازمان را تعیین می‌کند. فرهنگ سازمان را باید توسط ارزش‌ها، اقدامات و توسعه تیم‌های رهبران به‌طور قابل‌ ملاحظه‌ای تقویت کرد. رهبران هر روزه فرهنگ را در گفتار و اعمال خود با الگوهایی که ارائه می‌دهند، ایجاد می‌کنند. سپس این اقدامات از طریق تنوع ساختارها، سیاست‌ها و روشهای مدیریتی به شکل‌دهی نحوه عملکرد کارکنان ، شتاب بیشتری می دهند.
2 – یک رهبر باید از هماهنگی خود با فرهنگ آگاه باشد و از این آگاهی در ایجاد تغییرات مثبت استفاده کند.
برخی از رهبران تمایل دارند “با جریانات حرکت کنند” و از کانال‌های موجود برای انجام کارها استفاده کنند. بعضی از رهبران ممکن است تمایل داشته باشند که خلاف جریان معمول حرکت کنند و از مجموعه‌ای متفاوت از ارزش‌ها و یا رفتارها برای دستیابی به نتایج استفاده کنند. رهبران لایق با وفق دادن خود بافرهنگ موجود می‌توانند به‌طور مؤثرتری تغییرات را از طریق استفاده از روش‌های کاری موجود و ادغام رویکردهای خود البته با تشخیص زمان درست ، هدایت کنند. یک رهبر شایسته از این خودآگاهی برای رسیدن به رویکردی خردمندانه در تصمیم‌گیری روزانه و تشخیص هر عملی که فرهنگ به آن شکل می‌دهد استفاده می‌کند.
3 – یک رهبر باید با قلب و ذهن کارکنان ارتباط برقرار کند و با یک هدف مشترک هماهنگ شود.
“فرهنگ شرکت خود را از حالت کروز کنترل (خودکار یا پیش‌فرض ) خارج کنید” احساسات بیش از محاسبات منطقی، محرک رفتار انسان هستند و این یعنی برای شکل‌دهی و حفظ فرهنگ‌سازمانی، رهبران باید با ایجاد جنبه عاطفی با نیروی کار خود ارتباط برقرار کنند و یک حس مشترک از هدف و انگیزه ایجاد کنند. تلاش‌هایی که رهبران برای شکل‌دهی و هدایت رفتارهای مرتبط با اهداف کلان انجام می‌دهند، می‌تواند تأثیر فزاینده‌ای داشته و به‌سرعت در سراسر سازمان شتاب بگیرد.

رهبران فرهنگ را می‌سازند

بنابراین آیا واقعاً اول مرغ بوده یا تخم‌ مرغ؟ آیا رهبر یک سازمان فرهنگ را خلق می‌کند یا فرهنگ رهبر را می‌آفریند؟

تجربه به ما نشان می‌دهد که فرهنگ همسو با استراتژی یک سازمان می‌تواند مزیت رقابتی ایجاد کند. رهبران نه‌تنها استراتژی را تعیین می‌کنند، بلکه نقش مهمی در ارتباط با قلب و ذهن نیروی کار خود، تقویت ارزش‌ها و عادات از طریق رفتار و اعمال خود و درنهایت شکل‌دهی فرهنگ سازمان خود دارند.

منبع: https://www2.deloitte.com/us/en.html