961405

فرایند مدیریت استراتژیک

فرایند مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک



فرایند مدیریت استراتژیک دربرگیرنده سه مرحله می شود: تدوین استراتژی ها، اجرای استراتژی ها و ارزیابی استراتژی ها. مقصود از تدوین استراتژی این است که ماموریت شرکت تعیین شود، شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید می‌کنند شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدف‌های بلندمدت، در نظر گرفتن استراتژی‌های گوناگون و انتخاب استراتژی های خاص جهت ادامه فعالیت.

مساله هایی که در زمینه تدوین استراتژی ها مطرح می شوند عبارت‌اند از: تعیین نوع فعالیتی که شرکت می خواهد به آن بپردازد، فعالیت هایی راکه می خواهد از آن‌ها خارج شود، شیوه تخصیص منابع، تصمیم گیری درباره گسترش دادن یا متنوع ساختن فعالیت ها، تصمیم گیری در مورد ورود به بازارهای بین الملل، تعیین این که آیا شرکت بر آن است که در شرکت های دیگر ادغام شود یا یک مشارکت تشکیل دهد و شیوه مصون ماندن از حرکات تند شرکت های رقیب که درصدد بلعیدن آن بر می آیند.

از آن‌جا که هیچ سازمانی نمی تواند منابع نامحدود داشته باشد، استراتژیست ها باید در این مورد که کدام‌یک از استراتژی‌های مختلف می توانند بیشترین منفعت را به سازمان برسانند، تصمیم‌گیری نمایند. تصمیماتی که در زمینه تدوین استراتژی‌ها گرفته می شود سازمان را متعهد می‌سازد که برای یک دوره نسبتاً بلندمدت محصولاتی خاص تولید کند، در بازارهای مشخصی به فعالیت بپردازد و سرانجام از منابع و فن‌آوری‌های شناخته شده‌ای استفاده کند. استراتژی‌ها مزایای رقابتی سازمان را در دوره‌های بلندمدت تعیین می‌نمایند.چه خوب چه بد، تصمیمات استراتژیک نتایج چندوجهی وآثار دیرپا بر سازمان می‌گذارند.

اجرای استراتژی‌ها ایجاب می‌کند که سازمان هدف‌های سالانه درنظربگیرد، سیاست‌ها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد نماید و منابع را به گونه‌ای تخصیص دهد که استراتژی‌های تدوین شده به اجرا درآید. اجرای استراتژی ها مستلزم توسعه فرهنگی است که استراتژی‌ها را تقویت نماید، یک ساختار اثربخش سازمانی پایه‌ریزی کند. تلاش های بازاریابی را هدایت نماید، بودجه‌بندی کند، سیستم‌های اطلاعاتی به وجودآورد و از آن‌ها استفاده نماید و سرانجام باتوجه به عملکرد سازمان خدمات کارکنان را جبران نماید .

اغلب، اجرای استراتژی ها را مرحله عملی مدیریت استراتژیک می‌نامند. مقصود از اجرای استراتژی‌ها این است که کارکنان و مدیران بسیج شوند و استراتژی های تدوین شده را به مرحله عمل درآورند. اغلب، چنین تصور می‌شود که در مدیریت استراتژیک مرحله اجرایی مشکل‌ترین مرحله می‌باشد و ایجاب می‌کند که افراد خود را متعهد به سازمان نمایند، از خود گذشتگی کنند و نوعی خود کنترلی اعمال نمایند. موفقیت مرحله اجرایی استراتژی ها بدین امر بستگی دارد که مدیران بتوانند در کارکنان ایجاد انگیزه نمایند، و این نوعی هنر (و نه یک علم) است.

اگر استراتژی هایی تدوین شوند ولی هیچ گاه به اجرا در نیایند، نوع اقدام چیزی جزعملی بیهوده نخواهد بود. برای این‌که مرحله اجرای استراتژی ها در مدیریت استراتژیک به شیوه ای موفقیت آمیز انجام شود، مدیران باید از نظر ایجاد ارتباطات فردی از مهارت‌های بالایی بر خوردار باشند. فعالیت‌هایی که در زمنیه اجرای استراتژی‌ها انجام می شود بر همه کارکنان ومدیران یک سازمان اثر خواهد گذاشت. هر یک از بخش‌ها و واحدهای سازمانی باید در صدد برآید که به چنین پرسش هایی پاسخ دهد: «برای اینکه در اجرای استراتژی های سازمانی ما نقش خود را به خوبی ایفا کنیم، چه باید بکنیم؟» و «چگونه می توانیم این کار را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم؟»

جنبه اصلی مرحله اجرایی استراتژی‌ها این است که مدیران وکارکنان تشویق و ترغیب شوند در سازمان با شیفتگی وافتخار و درنهایت از خودگذشتگی کار کنند ودر راه دستیابی به هدف‌های تعیین شده از هیچ تلاشی فروگذار نکنند. در مدیریت استراتژیک ارزیابی استراتژی‌ها آخرین مرحله به حساب می‌آید. مدیران نیاز شدید دارندکه بدانند استراتژی‌های خاص و مورد نظر آنان درچه زمانی کارساز واقع نمی شود؛ اصولاً ارزیابی استراتژی‌ها در مدیریت استراتژیک بدین معنی است که باید در این مورد اطلاعاتی را گردآوری کرد.

همه استراتژی ها دستخوش تغییرات آینده قرارمی‌گیرند، زیرا عوامل داخلی و خارجی به صورت دائم در حال تغییر هستند. برای ارزیابی استراتژی ها سه فعالیت عمده به شرح زیر انجام می‌شوند:
(1)بررسی عوامل داخلی و خارجی که پایه و اساس استراتژی‌های کنونی قرار گرفته‌اند
(2)محاسبه و سنجش عملکردها
(3)اقدامات اصلاحی.

بدان سبب باید استراتژی ها را مورد ارزیابی قرار دادکه موفقیت امروز نمی‌تواند موفقیت فردا را تضمین نماید. موفقیت همیشه موجب بروز مسائل جدید وگوناگون می‌شود سازمانی که به وضع کنونی خود بسنده نماید یا دچار نخوت وتکبر شود محکوم به فنا خواهد بود. پیتر دراکر می‌گوید،کار اصلی مدیریت استراتژیک این است که از زاویه ماموریت شرکت به سازمان نگاه کند: مطرح کردن این پرسش، «کاراصلی ما چیست؟» باعث می‌شود که هدف‌هایی تعیین گردند، استراتژی‌ها تدوین شوند و تصمیماتی امروز گرفته شود که نتیجه های آن فردا به دست می آید.

تردیدی نیست که این کار باید به وسیله بخشی از سازمان انجام شود که می تواند با دیدی گسترده به کل سازمان نگاه کند، بتواند بین هدفها ونیازهای امروز ونیازهای فردا توازن وتعادل برقرار کند و نیز بتواند منابع انسانی ومالی را به گونه ای تخصیص دهد که به نتایج اصلی و مورد نظر بینجامند.


گروه مشاوران سرآمد کسب و کار (BCG)
مطالب مرتبط:مدیریت استراتژیک در سطح سازمان