961405

ساختن براي ماندن، روش شرکت های آرمانی

شرکت های آرمانی

ساختن براي ماندن، روش شرکت های آرمانی





كتاب ساختن براي ماندن بجاي پرداختن به مسائل كليشه اي و تكراري در مورد شرکت های موفق مثل داشتن رهبران فرمند، آينده نگري يا داشتن آرمان هاي جذاب با توصيف شركت هاي آرماني به مسائل بسيار بنيادي تر مي پردازد. چرا كه تمام اين مسائل گذرا هستند اما اين شرکت های آرمانی هستند كه به سبب بهره مندي از انواع چرخه توليد كالا و به يمن چند نسل رهبران فعال، مدت هاي مديد دوام آورده و در رسته خود بهترين بهترين ها شده اند.

آن ها نيز با شكست هاي سنگين مواجه شده اند. اما از آن ها تجربه مي سازند و با خصلت كشساني خود را ترميم مي كنند. كار آن ها فقط منوط به افزايش بازگشت سرمايه در بلند مدت نيست بلكه آنها خود را با بافت جامعه در هم آميخته اند؛ طوريكه دنيا بدون آن ها چيزي كم دارد.

اين كتاب بسياري از افسانه هاي ما را به بي اعتبار مي كند. مثلاً اينكه رهبران فرمند و آرمانگرا لازمه شرکت های آرمانی هستند؛ چرا كه با مطالعه تاريخچه اين شركت ها در مي يابيم كه مديران آن ها بسيار با آن مختصات فاصله دارند. فكر آن ها ايجاد نهادي ماندگار بود؛ نه آنكه خود رهبري كبير شوند.

آن ها در تلاش براي «ساختن ساعت» بودند نه «گفتن وقت». داشتن فكر بكر يا داشتن جاذبه در رهبري چيزي در «حد گفتن وقت» است اما ساختن شركتي كه تا مدت ها پس از رفتن افراد بتوانند انواع كالا را توليد كند و در كار خود موفق باشد مثل «ساختن ساعت» است.

مدير شركت آرماني ساعتي مي سازد كه حتي بعد از مرگش امكان اعلام وقت باشد. دانشکده هاي مديريت و بازرگاني در درس هايي مانند مديريت راهبردي و كارآفريني، بر اهيمت قاطع شروع كار با فكر بكر يا يك محصول برجسته تاكيد مي كنند. اما بيشتر شرکت های آرمانی چنين فكر و عملي نداشته اند.

در واقع بين كاميابي اوليه شركت ها و تبديل شدن آنها به شرکت های آرمانی در مراحل بعدي رابطه مثبت وجود ندارد. در دراز مدت برنده لاك پشت است نه خرگوش. اساس كار سازندگان شركت هاي موفق اين است؛ بخت و اقبال در گرو پشتكار و استقامت است. سازندگان آن ها بسيار سمج و مقاوم بودند و با شعار «تسليم هرگز» ادامه دادند.

آنها معتقد بودند كه بايد آمادگي فداكردن فكر بكر را داشت يا در آن تجديد نظر كرد يا آن را كامل كرد. براي راه اندازي موفيت آميز يك شركت آرماني وجود يك چهره مشهور و روشي فرمندانه لازم نيست. در تاريخچه شرکت های آرمانی رهبراني هستند كه از نظر خصائل فردي با رهبران مشهور و با جاذبه هاي آرماني همساني ندارند.

تلاش براي تقليد از روش رهبران با جاذبه يعني اتلاف انرژي. بهتر است بجاي “رهبر” واژه هاي “معمار” يا “ساعت ساز” را بكار برد. شركت آرماني به دنبال ايجاد تعادل بين آرمانگرايي و سود آوري نيست. به دنبال اين است كه هم كاملا آرمان گرا باشد و هم كاملا سود آور.

دنبال ايجاد ساده بين حفظ اصول و تغيير و تحرك نيست بلكه هر دو را در حداكثر آن مي خواهد. در صدد در هم آميختن سياه و سفيد (ين و يانگ) نيست، دنبال آن است كه بطور متمايز هم سياه را داشته باشد و هم سفيد را، و هر دو را با هم.

همانطور كه اسكات فيتز جرالد گفت: نماد هوش سرشار توانايي حفظ دو انديشه متضاد در ذهن و در يك زمان است به شرط آنكه قدرت عمل محفوظ بماند و اين هنر شرکت های آرمانی است.

منبع: کتاب ساختن برای ماندن

گروه مشاوران سرآمد کسب و کار (BCG)
مطالب مرتبط:مدیران موفق چگونه می‌اندیشند؟