
5 اسطوره درباره رهبری
5 اسطوره درباره رهبری

ا. اسطوره مدیریت
یکی از اشتباهات رایج این است که خیلی ها رهبری و مدیریت را یکی می دانند. تا چند سال قبل کتاب هایی که در باره رهبری نوشته می شد. در واقع در باره مدیریت بود. تفاوت اصلی این دو در این است که رهبری موضوعی در ارتباط با نفوذ کردن بر پیروان است، در حالی که مدیریت به حفظ و ایجاد نظام ها و فرایندها مربوط می شود.
مدیر عامل سابق کرایسلر، لی پاکوکا، زمانی گفت: «گاه حتی بهترین مدیر در حکم پسر بچه کم سالی است که قلاده سگ بزرگی را به دست گرفته است، پسر بچه منتظر است ببیند سگ به کجا می خواهد برود تا او را به آنجا ببرد.»
تنها کاری که عنوان می تواند بکند این است که فرصتی را در اختیار انسان قرار می دهد؛ فرصتی که با استفاده از آن با می توانید بر میزان نفوذ خود بر دیگران بیفزایید یا آن را از دست بدهید.
بهترین راه برای آزمودن اینکه کسی می تواند رهبری کند یا صرفا مدیر است، این است که از او بخواهیم تغییر مثبتی ایجاد کند. مدیران می توانند جهت حرکت خود را حفظ کنند، اما توان تغییر دادن آن را ندارند. برای اینکه دیگران را در مسیر جدیدی سوق دهید، باید صاحب نفوذ باشید.
۲. اسطوره کارفرمایی
در بسیاری از مواقع اشخاص فرض را بر این می گذارند که همه فروشندگان و کارفرمایان رهبر هستند. اما همیشه این طور نیست. خیلی ها می توانند در مؤسسات خود فروش های کلان داشته باشند، اما فروش کلان حتی اگر به چند صد میلیون دلار در سال بالغ شود، از کسی رهبر نمی سازد.
ممکن است مردم خریدار کالای کسی باشند، اما این به معنای پیروی کردن از او نیست. فروشنده خوب در نهایت می تواند دیگران را متقاعدی کالایش را بخرند، اما نفوذی بلند مدت بر آنها پیدا نمی کند.
٣. اسطوره دانش
سر فرانسیس بیکن گفت: «دانش قدرت است.» اغلب اشخاص گمان می کنند قدرت جوهر رهبری است. آنها فرض را بر این می گذارند که کسانی که از دانش و فراست برخوردارند رهبر هستند. اما این لزوما درست نیست. می توانید به دانشگاه های مختلف سر بزنید و با پژوهشگران و دانشمندان بسیار بزرگ ملاقات کنید. آنان از اطلاعات فراوان بهره دارند، اما ممکن است توانمندی رهبری کردنشان آنقدر ضعیف باشد که نتوانند کاری صورت بدهند. داشتن بهره هوشی بالا لزوما معادل رهبری نیست.
٢. اسطوره پیشگامی
اشتباه دیگر این است که فکر کنیم کسی که پیشاپیش جمعیت حرکت می کند، رهبر است. اما نفر اول بودن همیشه به معنای رهبر بودن نیست. برای مثال سر ادموند هیلاری اولین انسانی بود که به قله اورست صعود کرد. از سال ۱۹۵۳ به بعد خیلی ها سعی کردند از روش و کار او تبعیت کنند، اما این از هیلاری رهبر نمی سازد.
۵. اسطوره مقام
همان طور که قبلا عنوان گردید، بیشترین سوء برداشت درباره رهبری این است که مردم گمان می کنند با مقام در رابطه است. اما این طور نیست. استنلی هافتی می گوید: «مقام نیست که رهبر را مشخص می کند؛ رهبر است که مقام را تعیین می کند.»
به عنوان نمونه به اتفاق رخ داده در کوردیانت، سازمانی تبلیغاتی که قبلا به ساچی و ساچی مشهور بود، توجه کنید. در سال ۱۹۴۴ سرمایه گذاران ساچی و ساچی هئیت مدیره را مجبور کردند که موریس ساجی، مدیرعامل شرکت را برکنار کند. نتیجه چه شد؟ بسیاری از مدیران برجسته با او شرکت را ترک کردند.
بسیاری از سازمان های بزرگ که مشتری این شرکت بودند، آن را رها ساختند. موریس ساچی به قدری با نفوذ بود که وقتی شرکت را ترک کرد، قیمت سهام این شرکت از ۸و نیم دلار به ۴ دلار تنزل کرد. آنچه اتفاق افتاد ناشی از قانون نفوذ بود. ساچی سمت خود را از دست داد، اما همچنان رهبر باقی ماند.
21قانون انکار ناپذیر رهبری اثر جان سی مکسول
گروه مشاوران سرآمد کسب و کار (BCG)
مطالب مرتبط: توسعه مهارت های رهبری – قانون درپوش
- ارسال شده توسط Elham
- در 12 ژوئن 2020
- 0 نظرات
- برچست ها: 5 اسطوره رهبری, تفاوت رهبری و مدیریت, توسعهی خدمات مشاوره مدیریت کسبوکار, جان سی مکسول, رهبری, گروه مشاوران سرآمد کسب و کار (BCG), مشاوران سرآمد
0 Comments